داستان آموزنده (( قورباغه))
تاریخ : سه شنبه 28 / 3برچسب:داستان های آموزنده,
نویسنده : هادی

  می گویند روزی قورباغه ای کنار جاده ای جست و خیز می کرد که ناگهان در گودال بزرگی افتاد و هر کاری که کرد نتوانست از گودال بیرون بیاید. همان موقع خرگوشی از راه رسید و قوراغه را ته گودال دید و خواست به او کمک کند، اما موفق نشد. انواع حیوانات دیگر جنگل آمدند و شجاعانه تلاش کردند تا به قورباغه بیچاره  کمک کنند، اما آنها هم سرانجام دست از این کار برداشتند. آنها درحالی که می رفتند گفتند: «برمی گردیم و برایت غذا می آوریم. ظاهرا حالا حالاها باید این جا باشی.» مدتی از رفتن آنها نگذشته بود که صدای قورباغه را شنیدند که کنارشان جست و خیز می کرد. باورشان نمی شد! با تعجب گفتند: «اصلا فکر نمی کردیم بتوانی بیرون بیایی» قورباغه پاسخ می داد: «من هم فکرش را نمی کردم. اما کامیون بزرگی داشت درست به طرفم می آمد. بنابراین مجبور شدم فکرش را بکنم».




:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
به وبلاگ من خوش آمدید ، امیدوارم از مطالبی که براتون میذارم خوشتون بیاد و ازشون در تمامی مراحل زندگیتون استفاده کنید تا بتونم سهم هرچند خیلی کوچکی در موفقیت ایرنیان عزیزی که این وبلاگ رو میخونن داشته باشم. ممنون

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 129
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 129
بازدید ماه : 609
بازدید کل : 121551
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرواز به سوی شادی و موفقیت و آدرس moafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.